امروز که از خواب بیدار شدم هوس کردم بعد از مدتهای مدید به جای قهوه چای بخورم

چای رو دم کرده و داخل ماگ کُپل گل دارم ریختم و الانا میخوام برم سر وقتش

دیروز غر زدم یه کمی.و بابتش اصلا شرمنده نیستم

فقط.فقط حس میکنم گفتن از سختی ها و نکات منفی انرژی منفی رو بیشتر وارد لحظه هام میکنه

خواستم پاکش کنم اما نمیکنم چرا که بخشی از مساله بسیار مهمی هست که سالهاست ذهنم رو به خودش مشغول کرده ، دارم باهاش سر و کله میزنم و نیاز به توجه و درمان داره : اعتماد به نفس

پس میگذارم باقی بمونه

امروز میخوام پرونده باخ رو ببندم و برم سراغ هندل

در حد آشنایی.یه جوری که اگر کسی خیلی یکهویی ازمون پرسید فردریک هندل کی بود؟ مثل بز به پرسش کننده زل نزنیم و این غول موسیقی دوره باروک رو بشناسیم کمَکی

این از این

سفارش دو جلد کتاب دادم به بچه ها انشالله که به حول و قوه الهیگذرشون امروز به انقلاب میخوره و کتابای عزیز دلمو به من میرسونن

فعلا خبر خاص دیگه ای نیست.برم شومینه رو کم کنم که خیلی گرمه

بعدم برم سراغ شاهنامه وبعد ترش رو بعدا خواهم افزود

منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

ویان انشا ...تو... englandguide بانو جون جهان مارکت مجله استایل شناسی آقایان پورتال و سایت تفریحی خبری ایرانیان